فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

بهترین هدیه زندگی

چهارم رمضان با دخترکم

سلام عشقم عزیزم صبح که از خواب پاشدی ابتدا روزنامه زیر پای جوجه ها رو عوض کردیم و بهشون دونه دادی و صبحانه خیلی کم کیک خوردی، ولی در عوض گشنت شد و ناهار دال عدس با پلو بهتر خوردی(در واقع افطارمونو زود آماده کردم) .ساعت ١١ رفتیم بالا دم در آرادینا، به مامانش گفتی:" جوجه دارم و..." خیلی خوشحالی و با ذوق تعریف میکنی.  برگشتیم واست بادکنک باد کردم. معمولا روزانه شعرهای همیشگیمونو باهم میخونیم اتل متل توتوله و...هزاران شعر دیگه که بارها نوشتمشون. عصر پاشدی و عصرانه کمی هلو و کمی بستنی خوردی. کمی چون یه بستنی نمیتونی تا آخر بخوری. و با مکعب های رنگیت یه کار قشنگ انجام دادی من و بابایی خیلی ذوقتو کردیم و ازت عکس انداختیم و ب...
23 تير 1392

21 ام تیر

سلام دختر عزیزم امروز روز تولد منه 21 ام تیر ماه، ازت ممنونم که دیروز و امروز کمتر گریه کردی و همین برام بهترین هدیه در این روزه.همینکه در این روزها و در این سن خوب غذاتو بخوری و سرگرم بازی بشی من خوشحالم عزیزم
21 تير 1392

19 ام تیر

ماه مبارک و پرفیض رمضان مبارک واقعا برای من امسال سومین ماه رمضان است که کاملا با سالهای قبل متفاوت است. رمضان سال ٩٠ که حضورت رو در شکمم داشتم و ممنوع از گرفتن روزه بودن ولی ختم قران کردم و با خواندن قران ماه را به پایان رساندم. رمضان سال ٩١ که به علت شیردهی به شما باز هم سعادت گرفتن روزه را نداشتم البته چندروزی من جمله قتل ها رو روزه رفتم و به تدریج به لطف الهی توانستم در طول سال قضای آنها رو به جا بیاورم و خداوند را شاکرم و امسال که سال سوم است و نیت روزه کرده ایم ان شاالله که خداوند توفیق روزه داری و عبادت در این ماه پربرکت را به همه بدهد. دیروز که روزه بودم هرچیزی میخوردی از جمله بستنی اصرار داشتی که منم بخورم. هر بار بهانه ای ...
19 تير 1392

18 تیر

سلام عزیزم از دیشب تا حالا دایی محمد پیشمونه و خدا رو شکر کمتر بهانه گیری میکنی.صبح ساعت ١١ پاشدی صبحانه نخوردی با هم رفتیم حمام و لباساتو شستم و حمام کردیم اومدیم بیرون دیدم دایی رحمت اومده پیشت باهم بستنی خوردین باهات بازی کرد و بوست کرد و رفت.منم از دیروز نیت روزه کردم ان شالله اگه خدا قبول کنه.ساعت ١٤:٣٠ لالا کردی. اخیرا خیلی بدت میاد تا جیش میکنی تو پوشکت میگی پی پی کردم و دوست داری بلافاصله عوضت کنم. معمولا جیشتو که کردی خبرم میدی. خیلی خیلی تمیزی حتی بیسکوییت هم که بخوری باید حتما بعدش دستاتو بشوری. و میگی:"دستم بشورم" بن بن بن فارسی(٣٠ عدد) و انگلیسیتو(٧٠ عدد) دونه دونه بهت نشون دادم و تقریبا نود درصد کلما...
18 تير 1392

پارک شقایق

سلام خانوم کوچولو امروزصبح رفتیم خونه مامان جون، مهمان داشتن شما هم با بچه ها بازی کردی این روزا شدیدا به بازی به هم سن و سالات مشتاقی، البته نه به هر کودکی بلکه بیشتر به بچه هایی علاقه مندی که هیجان داشته باشن و همبازیت بشن عکست با دایی ورزشکارت عکست توی کشاورزی واست دو عدد شرت آموزشی گرفتم عکس همچنین واست پازل چوبی سه تیکه که حاوی ٤ خرس با لباسهای مختلف و سایز های متفاوت است رو گرفتم و همون جا خودت دس گرفتی و خوشحال شدی  عکس شب رفتیم پارک شقایق قلعه بادی رفتی و حسابی ذوق کردی و حتی از پله هاشم بالا رفتی(سه تا پله) و نتونسی ادامه بدی و افتادی. اخه الان خیلی زوده که ...
16 تير 1392

پارک جنت

سلام نازگلم دسر زعفرونی(شکر، آرد برنج، زعفران، شیر) واست درست کردم  و عصر به اتفاق خاله فاطی رفتیم پارک جنت بهت دادم خوردی و خوشت اومد استخر توپ رفتی البته بهت حق انتخاب دادم و گفتم دوس داری بری قلعه بادی یا استخر توپ؟ که توپ بازیو ترجیح دادی و خیلی بهتر از سری های قبل تو استخر راه میرفتی و میپریدی و ... و تا آخر استخر میرفتی و منم ازت عکس و فیلم انداختم. بعدش رفتیم قسمت سرسره ها طبق روال قبل بلندترین سرسره(سرسره مارپیچ آبی) به همه سرسره ها ترجیح دادی عکس تو استخر توپ با تاپ صورتی و شرت سفید بعد روی سنگ فرش ها هر سه راه میرفتیم و میگفتم فاطمه بریم رو دایره ها و دایره نشونت میدادم تو هم یاد گرفتیو ر...
10 تير 1392